محل تبلیغات شما

لوح محفوظ



بسم الله الرحمن الرحیم
إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ ۚ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا



تمثال مبارك جناب سید ابوالحسن حافظیان

تمثال مبارك عارف كامل وارسته و بانی ضریح چهارم حضرت امام رضا علیه السلام مرحوم آیت الله حاج سید ابوالحسن حافظیان



مکاشفات غیبیه

 عارف کامل مرحوم ملّا حسن نائینى آرندى که در علوم ظاهر و باطن به مقام کشف و شهود  [رسیده بود] گویند با آنکه کتاب نداشت اگر یک روز از هزار کتاب و فنون مختلف از وى مى‏پرسیدند بى‏درنگ و تأمل حل مشکلات فرمودى. و از مکاشفات غیبیه آن بزرگوار اخبار به انتشار تلگراف در ایران، و صدمات شریعت از خروج باب و دیگر مبدعین بى‏انصاف است.


محمد حسن آرندی از سالکان واصل و عالمان کامل سدة سیزدهم در اصفهان است. وی در آبادی کوچک و فقیرآرند» که جزو جمع دهستان لای مَزْدَک (= مَزیَک) بوده و در شش فرسنگی غرب نائین است، متولد شد. از این رو- چنانکه بر لوح مزار او نیز نقش است- به نسبتنایینی» هم نامدار است. گفتنی است کهآرند»، زادگاه ملاحسن همچنان دیهی کوچک و بینواست. پدر ملا محمد حسن، زکریّا، کشاورز بود و پسر از کودکی به شبانی به صحرا می­رفت. در باب ابتدای تغیّر احوال آرندی، روایتی غریب از حاج میرزا محمد سعید،امام جمعه نایین- که مردی فاضل و ثقه و از معاشران وی بوده است- منقول است.امام جمعه، این شرح شگرف را خود از زبان آرندی شنیده و چنین حکایت کرده است:              

سردر بقعه بابارکن الدین و محل دفن ملا حسن آرندی.jpg

سردر بقعه بابارکن الدین و محل دفن ملا حسن آرندی

عارف بزرگوار سیدابوالحسن حافظیان در سال1297 ه ش در مشهد مقدس قدم به عرصه وجود نهاد. پدرش حاج سیدمیرزاآقا و مادرش بی بی معصومه‏خاتون هر دو از انسان‏های مؤمن و پارسای زمان خود بودند و چون پدرش به ریاضیات و علوم غریبه مشغول بود، او هم شوق و علاقه زیادی به این رشته نشان می‏داد. پدر که متوجه علاقه او گردیده بود سیدابوالحسن را به شیخ حسنعلی اصفهانی (نخودکی) طاب ثراه که در آن وقت در مشهد اقامت داشت معرفی کرد تا در محضر وی حاضر شود و نزد آن استاد فرزانه درس بخواند. مرحوم اصفهانی (نخودکی) هم او را پذیرفت و تحت تعلیم و تربیت قرار داد. حافظیان روزها در مدرسه میرزاجعفر تحصیل می‏کرد و شب‏ها در حجره فوقانی صحن عتیق جنب ایوان عباسی به عبادت و ریاضت مشغول بود. به زودی در اثر استعداد سرشار نزد استادش مرحوم شیخ حسنعلی نخودکی بسیار مقرب گردید و گوی سبقت را از دیگران ربود. استاد در مکتب و مجلس درسش نور، صفا، وارستگی و آزادی را در سیمای ابوالحسن رصد کرد و به هوش و ذکاوت او بیش از دیگران پی برد. و به این ترتیب وی همت گماشت، سیدابوالحسن به زودی مقدمات صرف و نحو، ریاضی، طب، نجوم، هیئت، فقه و اخلاق و . فرا گرفت و در هر یک از آنها به کمالی شایسته و بایسته نائل آمد. او در این ایام همیشه مترصد بود از اساتید دیگر هم استفاده کند. او از عالمان و عارفانی که برای زیارت از شهرهای ایران و کشورهای دیگر به مشهد مقدس مشرف می‏شدند نیز بهره‏مند می‏گردید.

علاوه بر حاج شیخ‏حسنعلی نخودکی، دو استاد بزرگ عصر علامه سیدموسی زرآبادی و علامه حاج سیدمظهر حسین هندی، در رشد معنوی استاد حافظیان تأثیر بسزایی داشتند. او به واسطه زهد و تقوا و به جهت حُسن خلق موروثی و خدادادی در میان افراد عام و خاص شهر مشهد مقدس مشهور شد و تا پایان عمر از محرمان و مشاوران و مشگل‏گشایان مردم به شمار می‏رفت و از خرمن دانش و ادعیه او عام و خاص بهره می‏گرفتند.


همت مرحوم آقای حافظیان مصروف خدمت به خلق بود. ایشان ریاضاتی را که کشیده بود، و علوم و کمالاتی را که کسب کرده و قدرت روحیی را که - در پرتو عبادات و ریاضات شرعی و توسلات و توجهات - بدست آورده بود، با تواضع و فروتنی، در خدمت مردم قرار داده بود، و راه قرب به خدا» را خدمت به خلق خدا» می دانست. و در این راه بس نیرو می گذاشت، و صبوری می ورزید، و خوشرویی نشان می داد.

سیّد در سال 1294 هجری قمری،‌ از بانویی صالحه – كه خود دختر یكی از عالمان قزوین بود – زاده گشت. پدر وی، حجّه‌الاسلام و المسلمین، سیّد علی زرآبادی قزوینی (م:13ق)‌ از عالمان وارسته و فاضل و اهل معانی و حقایق بود. نسب سیّد به شهید اهل البیت،‌ زید بنِ علی ‌بن‌الحسین- علیهم السّلام- می‌رسد. بدین‌گونه سیّد موسی زرآبادی، از سادات حسینی» است، چنانكه نقش مهر ایشان نیز موسی الحسینی» بوده است.
سیّد موسی زرآبادی، در قزوین و تهران به تحصیل علوم معقول و منقول پرداخت و به مراتب عالی این علوم دست یافت. از جمله استادان وی در فقه و اصول، در قزوین، فقیه محقق آیت الله حاج ملاعلی اكبر ایزدی سیادهنی تاكستانی (م:1340 ق) است كه سیّد تقریرات درس فقه و اصول ایشان را نوشته است.
استادان وی در تهران – از جمله – اینانند:
فیلسوف فاضل میرزاحسن كرمانشاهی (م: 1336ق)،
فیلسوف و عارف دیگر، سیّد شهاب‌الدین شیرازی (م:ح 1320ق)،
فیلسوف و عارف دیگر، شیخ علی نوری حكمی (م:ح 1335ق)

وعالم معروف، حاج شیخ فضل‌الله نوری (شهید: 1327ق).
گفته‌اند وی در كار تحصیل علم همتّی والا و تلاشی بسیار داشت. برخی از همدرسان وی ابراز داشته‌اند كه هر موقع شب كه بیدار می‌شدیم چراغ اطاق سیّد موسی روشن بود. سیّد در علوم غریبه و فنون محتجبه نیز یكی از استادان مسلم و كاملان متبحّر بوده است، لیكن استادان وی در این علوم شناخته نیستند.

.اخلاق و عمل
سیّد در مراحل تقوی و تهذیب نفس و سلوك شرعی نیز از نخبگان عصر بوده است. در این مورد نیز مربیّان و استادان او شناخته نیستند. بعید نیست كه توجه او به این مراحل به اشاره پدر پدید آمده باشد كه خود اهل این معانی بوده است. گفته‌اند كه سیّد از ابتدای نشو و نمای خویش، مراقبت شدیدی در پرهیز از محرّمات و عمل به واجبات داشته است و این چگونگی زبانزد بوده است و گاه چنان می‌شده كه تمام مستحبات شرعی را نیز انجام می‌داده است و همین چگونگی‌ها از وی عالمی عامل و وارسته‌ای كامل می‌سازد، یعنی انسانی كه شایسته عنوان »‌ و عالم دینی» باشد.

مكتب تربیتی
مكتب تربیتی سیّد موسی زرآبادی، مكتب درهم تنیده علم و عمل (تزكیه و تعلیم) بوده است، علم و معرفت براساس علم قرآنی خالص و عمل بر طبق موازین دقیق شرعی. سیّد در عین اطلاع كافی و عمیق از فلسفه و عرفان و درك محضر استادان بزرگ این فنون در عصر خویش و تدریس پاره‌ای از متون عمده فنون یاد شده، از اركان بزرگ مكتب تفكیك»* در نیمه نخست سده چهاردهم هجری به شمار است. درباره عمل (تهذیب نفس و تقوی) نیز تأكید بسیار داشته است و استفاده از وقت» و به هدر ندادن فرصت و ضایع نكردن استعداد را بسی مهم می‌شمرده است و رعایت دقیق تكلیف را و عمل به شرع مطهر را، در رأس امور قرار می‌داده است.
درباره تأثیر خلّاق او و مكتب علمی و عملی او در ساختن روح‌های بزرگ، همین بس كه در شاگردان تربیت یافته و كمال پذیرفته تعالیم و آداب او، به این دو چهره بر می‌خوریم:
شیخ مجتبی قزوینی خراسانی(م:1386ق)، و
شیخ علی اكبر الهیان تنكابنی(م: 1380ق).
هر كس از این دو عالم عامل و دو ربانی كامل و دو رازور جامع و فاضل شناختی داشته باشد، آنچه را اشاره می‌كنیم در می‌باید.

در قلمرو ت و اجتماع
مردان بزرگی چون سیّد موسی زرآبادی كه با اخلاق قرآنی و تعالیم معصوم ع» پرورش یافته‌اند و از خداپرستی و انسان‌دوستی انبیایی مایه‌هایی روحی دارند، هیچگاه نمی‌توانند از پرداختن به كار خلق خدا و اهتمام به امور مسلمین (مسائل ت و اجتماع و معیشت مردم) غافل باشند و بر محرومان و مظلومان هر چه بگذرد، عین خیالشان نباشد، هرگز این است كه می‌نگریم كه حضرت سیّد، با وجود همه آن اشتغالات ظاهری و باطنی . به امر مشروطیّت (كه در زمان وی پیش می‌آید)، توجه می‌كند و رساله‌ای درباره فواید آن می‌نگارد. در مرقومه‌ای از ایشان چنین آمده است:
و ظاهراً مرحوم سیّد در اوان مشروطیت طرفدار آن بوده و حتی رساله‌ای – حدود ده صفحه- در مدح آن نگاشته كه موجود است. ولی بعدها بر اثر بروز انحرافاتی در نهضت مزبور از مخالفان جدی آن گردید.»
موضوع از هر دو بعد جالب و آموزنده است: هم توجه به تكلیف ی و اجتماعی دینی و پرداختن به آن به اندازه توان و هم به هنگام بروز انحراف، كنار كشیدن و مخالفت كردن و بر انحراف‌ها صحه نگذاشتن.

شاگردان
در مكتب سیّد موسی زرآبادی، زبدگانی چند پرورش یافتند و به مراحلی بس بالا رسیدند، چه آنان كه مدتی دراز از محضر او بهره‌مند گشتند و چه آنان كه در فرصت‌هایی كوتاه توانستند از آن طور سینای علم و تقوی قَبَسی برگیرند:
- شیخ علی اكبر الهیان تنكابنی (م: 1380ق).
- شیخ مجتبی قزوینی خراسانی (م: 1386ق).
- شیخ هاشم قزوینی (خراسانی) (م: 1380ق).
- سیّد محمّد تقی معصومی اشكوری، صاحب كتاب دو چوب و یك سنگ».
- شیخ علی اصغر شكرنابی (م:ح 1354ق).
- سیّد ابوالحسن حافظیان مشهدی (م:1360ش).
- سیّد علی محمّد حاج سیّد جوادی و .

سیمایی عظیم و درخشان
بدین‌گونه حضرت سیّد موسی زرآبادی قزوینی، عالمی بوده است ربّانی، متألّهی قرآنی، مرزبانی تفكیكی، مربّیی بزرگ، متعقّلی سترگ، سازنده ارواحی قوی، پرورش‌دهنده بزرگانی نمونه در فضیلت و كمال و تعالی روحی و انسانیّت سیرتی. خواص و دوستان و شاگردان ایشان، درباره خصوصیات روحی و قدرت‌های معنوی وی و آگاهی از اسرار خفیه، تسلّط بر اشیا و تصرّفات، بروز كرامات، فیض بزرگ تشرّف»، اطلاع از اسم اعظم»‌‌ و اسرار ریاضتی آن، خلع بدن» و خلسات ممتدّ روحی و و . مطالب و وقایعی نقل كرده‌اند بسیار مهم.

درگذشت
و سرانجام، تقدیر محتوم فرا می‌رسد و حضرت سیّد داعی الهی را پاسخ می‌گوید و در روز دوم ماه ربیع‌الثّانی، سال 1353 هجری قمری، از این جهان تاریك و محدود و گذران، به جهان روشنایی و نامحدود و پایدار رخت می‌كشد، و روحی بس و ملكوتی به آفاق مینوی ملكوتیان می‌پیوندد. پیكر پاك وی، در صحن امام‌زاده (شاهزاده) حسینع» - در قزوین- به خاك سپرده می‌شود . و اكنون آرامگاه حضرت سیّد موسی زرآبادی، مورد توجه آشنایان و خواص است.

منبع:   http://aliakbar-moallem.com/zarabadi_life.htm


مرحوم شیخ محمد تقی پاره دوز تهرانی که در خیابان مولوی اول چهار راه مولوی در یک کوچه فرعی ساکن بود هنوز ازدواج نکرده بود از یکی از حاجیان بازار یک زیر زمین اجاره کرده بود وهمیشه سحرها برای تهجد بیدار می شد وپس از چند دقیقه از خانه بیرون می رفت با آنکه کلید نداشت و هنگام مراجعت هم بدون کلید وارد می شدروزی همسر صاحب خانه جریان را به شوهر نقل کرد آن شب صاحب خانه تا سحر بیدار ماندو از پنجره اتاق تاریکی ایشان را زیر نظر گرفت دید امشب هم مثل هر شب دو ساعت قبل از اذان بیدار شده نخست وضوی باحالی گرفت و به آسمان نگاه کرده : ربنا اننا سمعنا ئ/منادی للایمان ان امنو ابربکم فامنا ربنا فاغفرلنا ذنوبنا و کفرعنا سیاتنا و توفنامع الابرار سپس قبل از اینکه از خانه بیرون رود صاحب خانه به داخل حیاط آمد و به ایشان سلام داد و جریان را سوال نمود که چگونه می روی و چگونه بر می گردی کفاش گفت : حالا مگر اشکال چیست صاحب خانه گفت : من نمی گویم ولی حاجیه خانم می گوید نکند شیخ محمد تقی باشد شیخ گفت من که زن و بچه ندارم خرجی هم ندارم ی کنم کجا بگذارم حالا که این  طور است امشب بیا با هم ی کنیم سپس گفت شما وضو بگیرید چهار کعت نماز نافله شب را در همان منزل خواندند وبعد دست او را گرفت واز خانه بیرون رتند او کلید برای گشودن در استفاده نکرد فقط دستش را به روی در گذاشت وجمله ای گفت ودر باز شد.چند قدمی بیشتر نرفته بودند وارد حرم امام رضا علیه السلام شدند وگفت حاج اقا اینجا را میشناسی ؟گفت بله مشهد است . حرم مشرف شدند . زیارتنامه مختصری خواندند باز دست اورا گرفت و از صحن بیرون شدند وارد صحن جدیدی شدند .مرحوم شیخ محمد تقی پرسید اینجا را هم میشناسی ؟وی دقتی کرد وگفت :اینجا نجف اشرف است.چون قبلا رفته بودند وسپس حرم سایر ائمه را به همان کیفیت رفت و حرمین شریفین به طوری که اول اذان صبح در مسجد الحرام بودند . پس از نماز صبح کمی نشسته و مراجعت نمودند .هنگام ورود به منزل حاج اقا روی دست وپای ایشان افتاد و معذرت خواهی کرد و گفت همه منزل را به نام شما میزنیم وما مستاجر شما خواهیم بود و در همین زیر زمین خواهیم بود .شیخ گفت من امروز اخر عمرم هست . استادم گفت اگر اسرارت را فاش کنی یا به نحوی فاش بشود همان روز آخر عمر توست . حالا هم خسته هستم باید بخوابم 9صبح در بزنید اگر جواب ندادم مرا حلال کنید واگر جواب دادم با هم صحبت خواهیم نمود . حاج آقا به منزل رفت وجریان را به همسرش گفت هرد و از شرمساری تا نه صبح نخوابیدند و گریه کردند .صبح در اتاق را آهسته زدند جوابی نیامد محکمتر زدند بازهم نیامد دفعه سوم محکمتر باز هم جوابی نیامددر را باز کردند دیدند ایشان رو به قبله دراز کشیده و جان را به جان آفرین تسلیم نموده .حاج آقا همسایه هارا خبر کرد .بیایید یکی از اولیاالله با ما هم نشین بوده وما آنرا نمیشناختیم .صاحب خانه و همسایگان جنازه این ولی خدا را دفن نمودند و عمری را با شرمندگی سپری نمودند.

منبع: پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله حاج شیخ عبدالقائم شوشتری
http://www.abdolghaem.com/index.php?option=com_content&view=article&id=444:1390-01-22--38-48&catid=115:1389-03-01-12-59-49&Itemid=197



مطالب ذیل تماما از فرمایشات حضرت استاد شوشتری اخذ شده است :

بنده در سن شانزده سالگی با ایشان آشنا شدم وکیفیت آشنایی بدین گونه بود : من به رعاف (خون دماغ ) مبتلا بودم و جهت درمان به بیمارستان امام رضا (علیه السلام )رفتم همانوقت شخصی را آوردند که او را مار کبری گزیده بود وآمپول یخ برایش زده بودند. آمپول جواب نداده بود. دکترها جوابش کردند واین شخص از درد به خود می پیچید. دلم به حالش سوخت به اطرافیان گفتم: یک آقایی هست به نام سید ابوالحسن حافظیان میگویند دراین  امور وارد است .همراهان او به من گفتند :آقا! ما که نمی شناسیم تو را به خدا شما بروید .من هم رفتم در منزلشان وقتی بیرون آمدند قضیه را گفتم .جناب سید هم مطلبی را روی دستش نوشت و یک سیلی آرام به من زد و فرمود برو که خوب شد! من تعجب کردم . کسی دیگر مریض است مرا میزند وبعد کف دست من هم نوشتند:آمیا، شرامیا و فرمودند :اگر کمی درد داشت این عمل را انجام بدهید،وقتی رفتم دیدم مار گزیده آرام نشسته ،گفتم :چه شد گفتند : حدود 20دقیقه ای هست که درد بکلی یکدفعه رفت فقط جایش مختصر دردی دارد. قضیه را گفتم وآن عمل را تکرار کردم کاملا خوب شد.

2-از ایشان سئوال کردم آیا ملاقات امام زمان ممکن است ؟فرمودند : بله ولی باید قبلا گرد وغبار نفس را فرو نشاند . واین شعر را میفرمودند :

 اگر به آب ریاضت برآوری غسلی                  همه کدورت دل را صفا توانی کرد

جمال یار ندنرد نقاب چهره ولی                  تو خاک ره بنشان تا نظر توانی کرد

ز منزلات هوس گر برون نهی قدمی                نزول در حرم کبریا توانی کرد

ولیک این صفت رهروان چالاک است                تو نازنین جهانی کجا توانی کرد

تا آخر غزل (البته معتقد بودند این غزل متعلق به ابن سینا میباشد نه حضرت حافظ)

3-ضریح قبلی حضرت رضا (علیه السلام ) به دستور جناب آقای حافظیان ساخته شد طلاجات زیادی

از پاکستان ،هندوستان و ایران جمع کردند و ضریح را توسط هنرمندان اصفهانی ساخته شد .

روزی که قرار بود ضریح را نسب کنند در اطراف ضریح چند نفر بیشتر نبودند از جمله استاندار  وخود آقای حافظیان ،معمار وچند کارگر مخصوص . آخرین سنگ مرمر را که زیر ضریح نصب کردندآن معمار ویژه آستان قدس که شاعر هم نبود یک مرتبه این رباعی را خواندند:

بنهاد  ضریحی  ز  زر و سیم  بدستور     بر مرقد شاهی که به خورشید دهد نور

هر کس که ببوسد ز سر صدق بگوید     ای بوالحسن حافظیان سعی تو مشکور


منبع:   پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله حاج شیخ عبدالقائم شوشتری



از انسان‌های ممتاز و بسیار كم مانند روزگار ما استاد حاج سید ابوالحسن حافظیان مشهدی است. وی در مشهد در خاندان سیادت و تقوی، دیده به جهان گشود.

در آغاز تحصیل به فراگرفتن ادبیات، ریاضی، طب قدیم، نجوم، هیئت، فقه و اخلاق پرداخت، لیكن بزودی وارد ریاضت و تحصیل علوم غریبه گشت، و از برخی استادان بزرگ بهره‌مند گردید.
استاد حافظیان، در حوزۀ مشهد، با كسانی چند دوست گشت، از جمله مرحوم حاج شیخ مجتبی قزوینی و همین دوست بود كه با ذكر مقامات و كرامات و علوم سید موسی- زرآبادی، وی را متوجه آن عالم عامل و مربی كامل كرد. و همین چگونگی باعث گردید تا آقای حافظیان به دلالت و همراهی حاج شیخ مجتبی قزوینی به قزوین مسافرت كند، و به محضر حضرت سید نیز برسد و به كسب مسائل و مراحلی بس مهم‌تر از آن‌چه تا آن هنگام بدان رسیده بود نایل آید.
استاد حافظیان از ریاضت كشان بزرگ و متعبد به سلوك شرعی بود، و سال‌ها در یكی از حجره‌های فوقانی صحن عتیق رضوی (صحن انقلاب)، حجره‌های روبه قبله در سمت شمال شرقی، به عبادات و ریاضات اشتغال ورزیده بود. وی از بزرگان اهل نفس و دعا، و استاد مسلم علوم غریبه بود. از آثار ایشان، یكی لوح محفوظ» است و دیگری كتابی شرح و تفسیر لوح محفوظ» و نیز لوح جُنَهَّ اَلاسماء»، كه گمان نمی‌رود كسی تا كنون این لوح را به این صحت و كمال و زیبایی نوشته باشد. دربارۀ رموز علمی و خواص این الواح باید در جای خود سخن گفته آید.
استاد، به خواهش یكی از دوستان شرحی بسیار كوتاه دربارة زندگی خویش با قلمی ساده و صمیمی مرقوم داشته است. بدنیست بخشی از آن نوشته را در اینجا بیاوریم ( با تغییری اندك):
سید ابوالحسن حافظیان در سال 1282هـ.ش در مشهد مقدس پیدا شد. قبل از بلوغ به مقدمات، صرف و نحو، ریاضی، طب، نجوم، هیئت، فقه و اخلاق نزد اساتید مشغول گردید. از دیدن بعضی اعمال از پدر به ریاضت و عملیات (ریاضتی) شوق وافری پیدا نمود. به سفارش پدر حاج شیخ حسنعلی اصفهانی ـ‌طابَ ثَراه‌ـ او را به شاگردی خود، به ریاضات، قبول فرمود. مرتب روزها برای تحصیل علم در مدرسۀ میرزا جعفر» (در ضلع شرقی صحن عتیق رضوی- صحن انقلاب)، و شب‌ها در حجرۀ فوقانیِ صحن عتیق، جنب ایوان عباسی، مقابل بقعۀ مطهره» به عبادات و ریاضات اشتغال داشت. بتدریج شهرت تامی در بین خواص و عوام پیدا كرد. از دعوات و عملیات او عوام و خواص بهره‌مند می‌شدند.
مدتی به خدمت حاج سید مظهر حسین هندی نیز مشغول بود. وی در اواخر عمر (در مشهد)، در گوشۀ صحن نو (صحن آزادی فعلی)، حجرات فوق آب انبار (در ضلع جنوبی) را منزل خود قرار داده بود، ومشغول به ریاضت‌های شرعی بود
در سال 1347، باتفاق مرد بزرگ، حاج شیخ مجتبی مدرس قزوینی ـ‌طابَ ثَراه‌ـ برای ملاقات و زیارت استاد بزرگ و سید جلیل، حضرت سید موسی زرآبادی ـ‌طابَ ثَراه‌ـ به قزوین مسافرت نمودند آنچه در مدت گذشته به آن موفق شده بود، گویا مقدمه بود از برای رسیدن به آن سید بزرگوار، بعد از آن، به ترقیات كاملی موفق گشت، صاحب مكاشفات و ضمیری روشن شد، و قوۀ ارادی او قوی گردید، كه آثار و علائمش بر همه ظاهر گشت. سالی یك مرتبه به سفر قزوین موفق می‌شد.
به سال 1351هـ.ق به هندوستان مسافرت نمود، و تا 10 سال و 6 ماه به ایران مراجعت نكرد. سیاحت كاملی از هر گوشه و كنار هند نمود. از مرتاضین مخصوص هند، در شهرهای مخصوص مرتاضین (هردوار و) در كنار دریای گنگا (گنگ)، كه دریای مقدس هندوهاست دیدن كرد. در هردوار، در آب گنگا غسل كرد، در بت‌خانه ـ‌پشت به بت روبه قبله‌ـ نماز خواند و بعد از نماز به صدای بلند و لحن عربی، قرآن قرائت كرد. مرتاضین زیادی استماع كرده و متأثر شدند.
در شهر سرینگر كشمیر برای شیعیان، در محلۀ گرو بازار، مسجد مختصری ساخت كه بسیار مورد احتیاج بود. در دامنه كوه ترال كشمیر، كوه‌ها و آبادی‌های زیادی است كه قبله را نمی‌دانستند. بربالای كوه صوفی پوره» برجی مربع از سنگ ساخت كه از هر طرف قبله مشخص شده است. در آن‌جا نوشته است: 2 ركعت نماز بخوانید، حاجت از خدا بخواهید»، در این ایام، از اطراف، هركس هر حاجتی دارد آن‌جا رفته و دعا می‌كند، از سنی و شیعه، و اسم آن محل را آستانه» گذارده‌اند. همه ساله در شب نیمه شعبان چراغانی می‌كنند كه از دور پیداست. لوح محفوظ» را، كه یكی از عجایب علمی است، وی در همان سرزمین تصنیف كرده است.




یادآوری می‌كنم كه ضریح مبارك حضرت امام رضا(ع) كه اكنون برآن مرقد ملكوتی قرار دارد. از آثار مرحوم استاد حافظیان است. ایشان حدود 40 سال پیش، به فكر اقدام دربارۀ تعویض ضریح قبلی ـ‌كه فرسوده شده بود‌ـ افتاده، و سپس با كمك مردم معتقد پاكستان و كمك‌های آستان قدس رضوی و مردم ایران برای ساختن ضریح جدید اقدام كرد. و پس از اتمام كار ساختن ضریح مطهر، به وسیلۀ هنرمندان اصفهانی و مشهدی، و انتقال دادن ضریح سابق به موزۀ آستان قدس رضوی، ضریح جدید پرده‌ برداری شد، و به بارگاه پر جلال امام ابوالحسن علی‌بن موسی‌الرضا (ع) جلوه‌هایی بیشتر بخشید. به یاد دارم كه استاد حافظیان(ره)، از این توفیق كه نصیبش گشت و از این خدمتی كه به این بارگاه ملكوتی و حرم انجام داد، بسیار شادمان بود و خدای متعال را شكر می‌گذارد.
آقای حافظیان جریان سفر به قزوین و رسیدن به مرحوم سید موسی زرآبادی را اشاره‌وار در ابیاتی ذكر كرده است. اینك مناسب است كه به یاد آن بزرگان و وارستگان، شماری از آن ابیات در این‌جا آورده شود:
ای جوان خدمت بزرگان كن
نفس اماره به فرمان كن
بهر خدمت همیشه حاضر باش
گر قبولت كنند شاكر باش
مجتبی شیخ عالم و استاد
صاحب معرفت، قرین سداد
واجد سر حكمت ایمان
اوستاد معارف قرآن
در جوار رضا(ع) به فیض خفی،
گشته آگه ز حكمت رضوی
بر گذشت از علوم عرفانی
وزرسوم و فنون یونانی
جان سوی مطلق حقایق داشت
سر به درگاه علم صادق(ع) داشت
بد مربی به جمع اهل صفا
راه آموز سر ملك بقا
روزگاری كه یار من بودی
متوجه به كار من بودی
روزی از روی لطف و مرحمتی
بعد شرحی و مدح و منقبتی
گفتی از گفته‌های گاه و گهی
كه نگوید كسی به سال و مهی
حالیا یك سفر به قزوین كن
قلب پاكیزه را تو تزئین كن
بین چه دریای علم و فضل و كمال
واقف راز‌ها ز قبل سؤال
راد مردی بزرگوار و علیم
صاحب نفس مطمئن و حكیم
چون رسیدم به خدمتش حیران
شدم از آن فرشتۀ انسان
در حقیقت نمونه‌ای ز امام
گه سجود و ركوع گه به قیام
من ز علمش كجا توانم گفت
خاصه‌ زان علم‌ها كه بود نهفت
بگذرم از بیان حال او
ندرم پردۀ مقال او
مَنّ وسَلوی ز سفره‌اش خوردم
ظرف خود پر نمودم بردم
*****
باید اشاره كنم كه آقای حافظیان، در معارف اعتقادی» و حقایق مبدئی و معادی» و دریافت‌های شریف »، به مراتب بسیار بالایی رسیده بود، كه حاصل جوهر روحی قوی و استعداد ممتاز ایشان بود و نتیجۀ درك محضر بزرگان، و سیر آفاق وانفس، و به‌ویژه عبادات و ریاضات شرعی و اذكار وختوماتی كه، همواره در همۀ احوال بدان‌ها اشتغال داشت، و خود دارای مشاهدت و تصرفاتی بود بسیار با اهمیت، كه برخی از آن‌ها را گاه‌گاه برای دوستان ـ‌و از جمله این ناچیز‌ـ بیان می‌داشت. اموری مهم نیز خود اینجانب از خود ایشان مشاهده كرد و مطلع گشت. و در طول سالیان دراز ـ‌حدود 50 سال‌ـ كسانی بسیار در مشهد و دیگر شهر‌های ایران، و در هند و پاكستان و نقاط دیگری از جهان، از ت و ادعیه ایشان بهره‌مند گشتند، و مشكلاتی بسیار رفع گشت، و كارهایی سترگ رفت.
افسوس كه جزئیات زندگی روحی و پر مضمون ایشان، و نوادر احوال و اعمال و خدمات، و سرگذشت سیرها و سیاحت‌های ایشان، تدوین نیافته است، خود چیز‌هایی مرقوم داشته‌اند لیكن بسیار اندك است.
باری ایشان نیز، در مبانی اعتقادی (مانند استاد خود سید موسی زرآبادی، و دوست خود شیخ مجتبی قزوینی خراسانی)، تفكیكی بودند، و در مراحل سلوك نیز مواظبت بر سلوك شرعی» داشتند، و از سلوك صناعی» بدور بودند، البته ایشان اهل تدریس و تألیف نبودند، و اشتغالات فراوانی كه در ایران و پاكستان، در سایر شئون خویش داشتند، همۀ اوقاتشان را فراگرفته بود.
همت مرحوم استاد حافظیان(ره) مصروف خدمت به خلق بود. ایشان ریاضاتی را كه كشیده بود، و علوم و كمالاتی را كه كسب كرده و قدرت روحی را ـ‌كه در پرتو ریاضات و عبادات شرعی و توسلات و توجهات‌ـ بدست آورده بود، با تواضع و فروتنی، در خدمت مردم قرار داده بود، و راه قرب به خدا» را خدمت به خلق خدا» می‌دانست. و در این را بس نیرو می‌گذاشت، و صبوری می‌ورزید، و خوش‌رویی نشان می‌داد.
هفته‌ای دو روز (یكشنبه و چهارشنبه)، در خانه می‌نشست، و در خانه باز می‌كرد، و هركس با هر شرایطی می‌آمد و نزد ایشان می‌نشست و سخن دل خویش و مشكل زندگی خود ـ‌یا فرزندان و بستگان خود‌ـ را با ایشان در میان می‌نهاد. و آقا پس از شنیدن متواضعانۀ درد دردمند و مشكل گرفتار، به چارۀ آن می‌پرداخت، و بدون طمع و چشم‌داشت ادعیۀ لازم برای هر امر را ـ‌كه خود تهیه می‌كرد، آن‌هم با كمال صحت و ظرافت‌ـ در اختیار مردم قرار می‌داد، و هرگاه دستورالعملی نیز ضرورت داشت آن را می‌گفت و می‌آموخت. و چه بسیار كسان از آن دعا‌ها و دستورها بهره‌مند گشتند و نتیجه گرفتند، و مشكل آنان ـ‌یا صد‌درصد یا در حدی قابل قبول‌ـ برطرف گردید، كه این خود داستانی دراز دارد، و دریغا كه اشخاص و موارد، ثبت دفتری نگشته است.
استاد حافظیان در مورد آن‌چه می‌دانست و می‌توانست (كه توانا بود هركه دانا بود»)، و علوم و اسراری كه از استادان بزرگ آموخته بود، دعاها، ختم‌ها و نسخه‌هایی كه اجازاتی دربارۀ آن‌ها داشت و ریاضات آن‌ها را كشیده بود (و برخی بسیار مهم بود)، به‌طور نوعی، مضایقه‌ای نداشت و اگر كسانی طالب و اهل و مستعد و عامل یافت می‌شدند می‌گفت و می‌آموخت. از همین‌رو كسانی از ایشان چیز‌هایی گرفتند و بهره‌هایی بردند. این مرد بزرگ، همیشه به یاد خلق خدا بود و خدمت‌ها به مردم كرد، و آنچه را كه به‌دست آورده بودو در راه راحت رسانی به خلق و گشودن گرهی از كارافتادگان و مشگل داران گذاشته بود و بدینگونه بوده‌است آثار وجودی این بزرگوار رضوان الله علهینم اجمعین. 


آخرین جستجو ها

writrasearne راه اندازی آشپزخانه صنعتی Shiela's page پایگاه اشعار توحیدی | شعر حضرت خداوند saygraphheadro piatirapge کار دله هنوزم که هنوزه دوسش دارم luftrolefi ytleapise sianonapho